لحظه گمشده

وبلاگ شخصی هادی حاجی رحیمی

لحظه گمشده

وبلاگ شخصی هادی حاجی رحیمی

بغض

پنجشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۲، ۰۹:۳۶ ب.ظ

اون روزها یکی از فامیلامون که تازه اومده بود از مکه و مدینه میگفت حالا میفهم چرا قبرش تو دنیا باید مخفی باشه و میگفت مدینه شهر بغض است . اما فقط حیدر در همان مدینه بغضش شکسته شد این روز ها همه مرید علی هستیم اما تنها علی تنهاست تنها علی . . .

و پاره شد یکی از برگ های مصحف دین 

ترک به چینی گل واژه های دین افتاد 

 

و خدعتنی الدنیا بغرورها و نفسی بجنایتها و مطالی 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۱/۲۲
هادی حاجی رحیمی

نظرات  (۲)

سلام ممنون  از  حضورتون وتوجه  ودقت شما به مطالب چشم از این به بعد رعایت میکنیم

التماس دعای نور یازهرا

 

مانده بود چه بگوید ، حرفی برای گفتن نداشت .

از خجالت سرش را پائین انداخته بود و اشک می ریخت 

 چاره ای نبود ...

دو دستی امانتی را تحویل داد و گفت : 

(( شرمنده ! امانتدار خوبی نبودم ، پهلویش شکست ))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی