لحظه گمشده

وبلاگ شخصی هادی حاجی رحیمی

لحظه گمشده

وبلاگ شخصی هادی حاجی رحیمی

۱۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

۳۰فروردين

آقا سلام 

باز دارد جمعه می رود ... 

چقدر دیگر باید برود این جمعه ها !! 

باشد منتظر جمعه بعدی هستم چرا که 

دلخوشم به اینکه یک جمعه می آیی ! 

تیک تیک ساعت عذابم می دهد وقتی بدون تو می رود این لحظه ها 

بیا تا باز یکی شود این دل ها و یکی شوند همه !! 

قدم به خانه ی ما نه صفای آمدنت ... 

هادی حاجی رحیمی
۲۷فروردين

چشمانم را باز کردم یواش یواش داشت اذان صبح به گوش می رسید یه لحظه چشمم به پدر بزرگم افتاد که دیدم داره اونم بلند می شه واسه نماز صبح دستش رو گرفتم لرزش دستش حس عجیبی بهم می داد هر قدر می خواستم گریه نکنم نمیشد ... 

آبی که پر میکرد تا به صورتش بزند روی من هم پاشیده می شد آرام آرام خم شد و بالاخره دستانش را روی پاهایش کشید به کمک من و عصایش بلند شد حالا دیگه آماده شده بود برای صحبت با خدایش . جانمازش را پهن کردم او نشست پشت جانماز به گمانم در دلش میگفت خدایا مرا ببخش که نشستم !! 

دستی روی دستم کشید و دیدم زیر لب زمزمه کرد خدا دستش رو از سرت کوتاه نکنه که عصای دست من شدی !! 

فقط این را می توانستم بگویم

الهی انا عبدک الضعیف الذلیل الحقیر المسکین ... 

__________________________________________

* از دوستم ممنونم واسه خاطر این قضیه !!! 

هادی حاجی رحیمی
۲۵فروردين

اگر کوهی مرا دوست بدارد در هم فرومیریزد !!

امام علی (ع)

و فاطمه فروریخت ... !! 

هادی حاجی رحیمی
۲۲فروردين

اون روزها یکی از فامیلامون که تازه اومده بود از مکه و مدینه میگفت حالا میفهم چرا قبرش تو دنیا باید مخفی باشه و میگفت مدینه شهر بغض است . اما فقط حیدر در همان مدینه بغضش شکسته شد این روز ها همه مرید علی هستیم اما تنها علی تنهاست تنها علی . . .

و پاره شد یکی از برگ های مصحف دین 

ترک به چینی گل واژه های دین افتاد 

 

و خدعتنی الدنیا بغرورها و نفسی بجنایتها و مطالی 

هادی حاجی رحیمی
۲۰فروردين

این روز های یاد علی .ع . و مظلومیتش 

یاد دلسوزیهایش 

یاد اینکه خودش ، همسرش ، فرزندانش فدای اسلام شدند تا زنده بماند ...

و بالاخره یاد دلتنگیش برای فاطمه .س. 

عجیب دلم را میگیرد. . . 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زهرا .س .

 رفتنت چون شمع آبـم می کند

ماندنــت خانـه خرابم می کند 

هادی حاجی رحیمی
۱۸فروردين

دیگه نمی تونست حرف بزنه دکترا گفته بودن شاید اصلا نتونه حرف بزنه . 

تو این جور مواقع گریه فقط گریه یکم آرومت کنه تابتونی یه جور دیگه فکر کنی !  !! 

وقتی دیگه همه از همه جا بریدیم یکی گفت بیاین همه باهم بگیم یا زهرا .س. 

و آرام آرام دیدیم او هم زیر لب می گوید : یا زهرا .س. 

___________________________

* رسول خدا (ص) :هرکس فاطمه را آنگونه که حق اوست بشناسد انگار شب قدر را درک کرده است

* امیدواریم تو این فاطمیه بی بی فاطمه .س. خودشون یه گوشه چشمی به ماکنند ... 

* شفای همه ی مریضا صلوات . 

* ممنونم از مطلبی که یکی توی وبلاگش زده بود . . . 

هادی حاجی رحیمی
۱۷فروردين

آقا سلام :

باز ما چقدر بد بودیم که نیومدی !!

میگن واسه اینکه خدا گناهان ما رو ببخشه تو واسطه میشی !! 

خواهش میکنم وقتی پرونده منو دستت میگیری ... !! 

آقا این هفته هم گذشت ... 

قابل بدونین منتظر جمعه بعدیم ... ! 

______________________________

تویی بهانه آن ابرها که میگریند ... 

بیا ... که صاف شود این هوای بارانی 

هادی حاجی رحیمی
۱۵فروردين

یعنی می شود فردا ... 

آقا نکند باز هم فردا همین موقع باز بگوییم 

این هفته هم گذشت تو اما نیامدی ... ! 

آقا نکند فردا ... 

آقا یه نگاه کوچکی هم به ما کن 

تمنای دعا ... 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تقصیر من است این که کم می آیی - هر وقت شوم اسیر غم می آیی 

این جمعه و جمعه های دیگرحرف است-آدم بشوم سه شنبه هم می آیی 

هادی حاجی رحیمی
۱۴فروردين

وقتی درست نگاه میکنم میبینم تو همه جا هستی 

اما من هیچ جا نیستم که تورا بیابم .

نمی دانم چه حسی است یاد تو در قلبم ..؟!

مرا پاکیزه بپذیر !! 

 

هادی حاجی رحیمی
۱۴فروردين

امروز هم گذشت ... . 

اما باز بی تو ... .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 ای آخرین توسل سبز دعای ما؛

آیا نمیرسد به حضورت دعای ما؟

شنبه دوباره شنبه...،دوباره سه نقطه چین؛

بی تو چه زود میگذرد هفته های ما

 

هادی حاجی رحیمی