لحظه گمشده

وبلاگ شخصی هادی حاجی رحیمی

لحظه گمشده

وبلاگ شخصی هادی حاجی رحیمی

۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

۳۱خرداد

از همان لحظه ی اول منتظر بودم و هیچ چیز را نمیدیدم !

با خودم می گفتم یعنی من هم آمده ام ؟!

تا که چشم به گنبدت می افتد دیگر همه چیز فراموش می شود و باز دنبال همان لحظه ی گمشده ای!

انگار احساس می کنی لحظه ای را پیدا کرده ای! لحظه ای تازه !

تاکه اذن دخول خوانده می شود و وارد صحن ها می شوی

آسمان را نگاه می کردم دیوارهای صحنت را! همه جا را میگشتم و فقط منتظر یک جواب بودم !

بله اجازه هست!!

و هنوز منتظر لحظه ی گمشده ای!!

کنار ضریح که رسیدم احساس کردم دیگر لحظه ی گمشده ای وجود ندارد به جز!؟ 

اللهم عجل لولیک الفرج 

هادی حاجی رحیمی
۱۹خرداد

سلام آقای خوبی ها

وقتی صدای ناله های شیعیانت را میشوی در فراق جدت به گمانم اندکی آرامت میکند این اشک های سرازیر شده اما بعدها میبینی که این همان بنده ات هست که تو برایش اشک ریخته ای !! از دست و زبانم فقط همین بر میآید که برایت تسلیت بگویم و بهانه ای باشد که تو را به یادم بیندازد.

چقدر خوب است که تو باشی و برایمان از جدت بگویی در کنار مزارش و ما باشیم و شما و روضه او، و بگویی که آسمان آن شب تاب نداشت بشنود صدای حرکت زنجیر ها را ، خورشید می ترسید صبح طلوع کند ! نگران بود نکند چشمش به خورشید ی بیفتد که در گوشه از تاریک خانه ی هستی از خدایش غروبش را آرزو کند ! بگویی که آن شب ماه هم بر پشت ابر ماندنش افتخار کرد گمانم شب هم گوشهایش را گرفت تا دیگر نشوند ناله های جدت را ، بگویی تنها و غریب ماندن دردی است عجیب!!

آقای خوبی ها، درب حوائج را در زدیم این چند روز،این چند روز باقی مانده ی ماه رجب را هم تو دعا کن، هم برای خودت هم برای ما ...

دلتنگی را سامانی ده که هرکجا که باشم او نیز با من است البته خدایم را شکر می گویم چرا که او تنها کسی است که در بی کسی ها مرا تنها نمی گذارد ، دلتنگی را می گویم ! آفرین می گویم برایش !!

تو که باشی آسان می شود برایم همه سختی ها اما بی تو سختی ها هم سخت تر می شوند آقای خوبی ها ،خوبی کن برایم مثل همیشه ...

من منتظرم . 

هادی حاجی رحیمی
۱۰خرداد

لحظه ها می گذرند ام بی تو رد شدن گم می کند لحظه ها یم رادنبال تو گشتن برایم سخت نیست ام بی تو بودن روزگار را برایم سخت کرده است 

لحظه های غمگین جمعه ها بغض در گلو مانده عصر جمعه و دیدگان اشک بار صبح جمعه دنبال توست تا بیایی و بشکنی بغضش را و اشک هایش را پاک کنی!! 

تنها جمعه که نه همه ی روزهای هفته منتظرت هستند چرا که شرمشان می آیدآخرشان به جمعه ای ختم می شود که تو را ندارند 

در ساعت های آخرین جمعه دلگیر فقط به تو فکر میکنم و فقط تو را می خوانم تا شایدبشنوی صدای این درمانده را و ما را از نگاه سبزت محروم نسازی... . 

به وسعتی که تو داری قسم که وسعت عشق 

به ذهن خســــته این حجم کـــم نمی آید 

حریم پـــاک تو اوج حضـــور سبز خداست 

مرا چه سود که دل در حــــــرم نمی آید . 

هادی حاجی رحیمی
۰۴خرداد

این بار شنبه هست و جمعه گذشت

روز پدر هم گذشت... 

پدری کردید در حقمان!! بابای خوبی ها!روزت مبارک 

انگار همین دیروز بود که انتظار میکشیدیم این جمعه هم برسد شاید خبری باشد

همه چیز سرگرممان می کند اما تو که نباشی هیچ چیز نمی تواند دل گرممان کند 

بیا...

بیا و با آمدنت دل گرممان کن!!

ناگهان چقدر زود دیر میشود !! ببخش که دیر شد ...

آقا جان...

منتظریم...

_________________________________________

تسلیت میگم مصیبت عمه ات زینب را میگویند خوشتان می آید اگر کسی از عمه ات یادی کند 

به خاطر عمه ات زینب ما را هم بخوان ...

 

هادی حاجی رحیمی